در قلب آفریقا، جایی که خورشید بر دشتهای وسیع و درختان سر به فلک کشیده میتابد، پیرمردی زندگی میکند. پوستش به رنگ قهوهای سوخته از آفتاب است و موهایش به سفیدی برف زمستانی. چشمانش، با آن نگاهی که هزاران داستان را در خود نهفته دارد، از پشت عینکی با قاب چوبی به دنیا مینگرد.این پیرمرد، استاد ساخت کالیمبا است. کالیمبا، سازی کوچک و چوبی است با زبانههای فلزی که با انگشت نواخته میشود. صدایش آرام و دلنشین است، مثل نسیمی که بر روی دریاچهای آرام میوزد.هر روز، پیرمرد با دقت و حوصلهای مثالزدنی، تکههای چوب را تراش میدهد و زبانههای فلزی را تنظیم میکند. او با هر کالیمبا، بخشی از روح خود را به آن میدمد. کالیمباهای او، تنها ساز نیستند، بلکه پل ارتباطی بین انسان و طبیعت هستند.وقتی پیرمرد کالیمبا میسازد، به یاد روزهایی میافتد که خودش کودک بود. پدرش، او را به دل جنگل میبرد و به او یاد میداد که چگونه با طبیعت ارتباط برقرار کند. پیرمرد، صدای آواز پرندگان، خشخش برگها و زوزه باد را در کالیمباهایش زنده میکند.کالیمباهای پیرمرد، در سراسر روستا و حتی در روستاهای اطراف شهرت یافتهاند. مردم برای خرید کالیمبا به سراغ او میآیند. برخی از آنها، کالیمبا را برای خود میخرند و برخی دیگر، آن را به عنوان هدیه به عزیزانشان تقدیم میکنند.پیرمرد، با ساخت کالیمبا، نه تنها به مردم شادی میبخشد، بلکه به حفظ سنتهای قدیمی نیز کمک میکند. او میخواهد که نسلهای آینده نیز با کالیمبا آشنا شوند و از صدای زیبای آن لذت ببرند.هرگاه پیرمرد، کالیمبا مینوازد، انگار که تمام دنیا به یکباره آرام میشود. صدای کالیمبا، روح را نوازش میدهد و قلبها را به هم نزدیکتر میکند. پیرمرد، با کالیمباهایش، به مردم یادآوری میکند که در شلوغی زندگی، نباید فراموش کنیم که به صدای طبیعت گوش فرا دهیم.
دیدگاهتان را بنویسید